محل تبلیغات شما

رجعت (قسمت اول)

 مصدر ثلاثی مجرّد از باب رجع، یرجع، رجوعاً»است که در کتاب‌های لغت این واژه را به معنای بازگشت» معنا کرده‌اند (ر.ک؛ جوهری،1407ق.، ج3: 26 و راغب اصفهانی، 1412ق.، ج 1: 343). در اصطلاح متکلّمان شیعه،رجعت» عبارت است از بازگشت برخی از مردگان به دنیا، هنگام ظهور حضرت مهدی(عج)،به همان صورتی که در دنیا بوده‌اند (ر.ک؛ مفید، 1414ق.: 77؛ ر.ک؛ حلبی، بی‌تا:487؛ طبرسی، 1372: ج7: 367).

اعتقاد به رجعت یکیاز امور مسلّم مذهب شیعه می‌‌باشد که از زمان رسول خدا(ص) مورد توجّهبوده است تا آنجا که علمای شیعه دربارة آن ادّعای اجماع کرده‌اند (ر.ک؛ مفید،1417ق.: 52 و حلبی، بی‌تا: 487) و برای اثبات رجعت به اجماع تمسّک جسته‌اند (ر.ک؛طبرسی، 1372، ج7: 367؛ حرّ عاملی، 1422ق.: 63 و لاهیجی، 1373، ج 3: 446). برخی ازاندیشمندان امامیّه نیز اعتقاد به رجعت را از ضروریّات مذهب امامیّه دانسته‌اند(ر.ک؛ مجلسی، 1404ق.، ج 53: 335).

رجعت در ادیان دیگرنیز مطرح می‌‌باشد. در آیین زرتشت به برخاستن مردگان قبل از آمدن سوشیانسپیروزگر» (ر.ک؛ پورداوود، 1927م.: 2) و زنده شدن گرشاسپ، پسر سام توسّط سوشیانس(ر.ک؛ دادگی، 1380: 42) تصریح شده است. در عهد قدیم از برخاستن بعضی ازمردگان از قبر در حوادث آخر‌اّمان (ر.ک؛ دانیال 2: 2) یاد شده است. در انجیل،برخاستن حضرت عیسی(ع) از قبر (ر.ک؛ کتاب مقدّس، رومیان: 9) ونیز بازگشت او در آخراّمان (یوحنّا، 4: 26ـ25 وهمان، 4: 3 و همان، 2: 23ـ22)آمده است. اهل سنّت رجعت را انکار و معتقدان به آن را در علم رجال» تضعیف کرده‌اند(ر.ک؛ ابن‌الحجّاج النّیسابوری، بی‌تا، ج 1: 15 و المزی، 1406ق.، ج 4: 468). دراهمیّت آن همین بس که از سوی ائمّة اطهار(ع) بر ضرورت اعتقاد بدان وحتمی‌‌بودن وقوع آن تأکید فراوان شده است. در حدیث دیگری، امام صادق(ع)یکی از شرایط ایمان را اعتقاد به رجعت برشمرده‌اند و می‌‌فرمایند: مَن أَقَرَّبِسَبعَةِ أَشیَاءِ فَهُوَ مُؤمِنٌ. وَ ذَکَرَ مِنهَا الإِیمَانَ بِالرَّجعَةِ:هر کس به هفت چیز اعتقاد داشته باشد، مؤمن است. و در میان آن هفت چیز، ایمان بهرجعت را ذکر فرمودند» (مجلسی، 1404ق.، ج 53: 92 و 121). لازمة چنین سخنی آن است کهایمان کامل زمانی حاصل می‌‌شود که علاوه بر اعتقاد به توحید و . اعتقاد به رجعتنیز وجود داشته باشد. بر این اساس، بر هر شیعه‌ای این اعتقاد، ضروری است. در برخیاز روایات، اعتقاد به رجعت از جمله شروط ایمان دانسته شده است و اعتقاد به رجعت رادر ردیف اعتقاد به معراج و شفاعت، بعث و نشور، جزا و حساب ذکر گردیده است (ر.ک؛همان: 92).

به‌رغم تأکید پیامبراکرم(ص)، ائمّة اطهار(ع) و علمای اسلام در طول تاریخ تشیّع،برخی از مسلمانان به دلیل فاصله گرفتن از قرآن و سنّت، اظهار می‌‌دارند کهاین عقیده از جعلیّات عبداللّه بن سبأ است و شیعه را متّهم به عقیده به تناسخ» می‌‌کنند(ر.ک؛ طباطبائی، 1417ق.، ج 2: 406). برخی ادلّة نقلی را ضعیف می‌‌شمارند و گروهیآن را مخالف اصول عقلی می‌‌پندارند (ر.ک؛ همان). از این رو، مهم‌ترین سؤال دربارةرجعت این است که آیا رجعت از نظر قرآن، روایات و عقل امکان و وقوع دارد یانه؟ و دلایل آن کدامند؟

1ـ امکان و وقوع رجعتاز منظر قرآن

رجعت و بازگشت برخیانسان‌ها به دنیا پس از مردن مستم هیچ گونه محذور عقلی نیست، علاوه بر آنکه درمواردی واقع هم شده است. از این رو، در اصل رجوع برخی انسان‌ها به دنیا جای هیچگونه انکاری نیست. از سوی دیگر، آیات و روایات فراوانی در اثبات رجعت به معنایاصطلاحی آن وارده شده است که به خاطر اختصار به چند آیه اکتفا می‌‌کنیم. در قرآنکریم آیاتی وجود دارد که عقیده به رجعت را ثابت می‌‌کند:

1ـ1) از هر امّتیگروهی محشور می‌‌شود:

﴿وَیَوْمَنَحْشُرُ مِن کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِّمَّن یُکَذِّبُ بِآیَاتِنَا فَهُمْیُوزَعُونَ: (به خاطر آور) روزى را که ما از هرامّتى گروهى را از کسانى که آیات ما را تکذیب مى‏کردند، محشور مى‏کنیم و آنها رانگه مى‏داریم تا به یکدیگر ملحق شوند(النّمل/ 83).

این آیه مشهورترینآیة رجعت است که به تنهایی بر رجعت دلالت دارد، چراکه ظاهر آیه به خوبی بیانگر اینمطلب است که این گروهی از هر امّتی غیر از در روز قیامت است؛ زیرا درآیة فوق همگانی نیست، در حالی‌که در روز قیامت شامل همة انسان‌ها می‌‌گردد،چنان‌که در آیه‌ای در وصف روز قیامت چنین می‌‌فرماید: ﴿. وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْمِنْهُمْ أَحَدًا: . و همة آنان [= انسان‌ها] را برمى‏انگیزیم و اَحَدى ازایشان را فروگذار نخواهیم کرد!(الکهف/ 47). آلوسی، یکی از مفسّران اهل سنّت، اشکالی به استدلال آیة فوق بر رجعتنموده است و می‌‌گوید: منظور از ، برای عذاب است که بعد از آن کلّیاتّفاق می‌‌افتد؛ یعنی بعد از ، یک کلّی برای همة خلایق و یک نیزتنها برای کسانی که مورد خشم و عذاب الهی قرار می‌‌گیرند» (آلوسی، 1415ق.، ج 20:23). پس آیه دلالتی بر رجعت ندارد و منظور آیه، در روز قیامت است. علاّمهطباطبائی(ره) در پاسخ به او چنین می‌‌نویسد: چنان‌چه منظور، برایعذاب بود، لازم بود که این غایت ذکر شود؛ یعنی گفته شود ن إلی العذاب» تاابهام برطرف شود، کما اینکه در آیة دیگر که در مورد برای عذاب است، غایت مذکوربیان شده است: ﴿وَیَوْمَیُحْشَرُ أَعْدَاء اللَّهِ إِلَى النَّارِ فَهُمْ یُوزَعُونَ(الفصّلت/ 19). مضاف اینکه بعد از ، سخن از عتاب و سرزنش است نه عذاب»(طباطبائی، 1417ق.، الف، ج 15: 397). از سوی دیگر، دو شاهد در خود آیات قبل و بعدوجود دارد و مؤیّد این است که برای عذاب نیست و این واقعه قبل از قیامت است.یکی در صدر آیه که می‌‌فرماید: ﴿وَإِذَاوَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْکه مورد اتّفاق همة مفسّران است که وقوع قول از علائم قیامت است و روشن است کهعلامت یک شیء غیر از آن شیء است و دیگر آنکه پس از سه آیه می‌‌فرماید: ﴿وَیَوْمَیُنفَخُ فِی الصُّورِ.و قضایای قیامت را از آنجا آغاز می‌‌کند. به هر حال، از این آیه به خوبی فهمیده می‌‌شودکه پیش از قیامت گروهی از هر امّتی محشور می‌‌شوند و مورد مؤاخذه قرار می‌‌گیرند واین نیز به معنای برگشتن به دنیا پس از مرگ است. علاوه بر دلالت روشن خود آیهبر رجعت، احادیث فراوانی در ذیل این آیة کریمه از اهل بیت(ع) وارد شدهاست و ایشان آیة مذکور را بر رجعت منطبق دانسته‌اند که از جمله می‌‌توان به روایتزیر اشاره کرد: فَقَالَ الرَّجُلُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) إِنَّالْعَامَّةَ تَزْعُمُ أَنَّ قَوْلَهُ‏ ﴿وَیَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً عَنَى فِی الْقِیَامَةِ فَقَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(ع) فَیَحْشُرُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مِنْ کُلِّأُمَّةٍ فَوْجاً وَ یَدَعُ الْبَاقِینَ لَا وَ لَکِنَّهُ فِی الرَّجْعَةِ وَأَمَّا آیَةُ الْقِیَامَةِ وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً»(مجلسی، 1404ق.، ج 53: 52). در تفسیر قمی ‌آمده است که پدرم از ابن ابی عمیر، ازحمّاد و از امام صادق(ع) روایت کرده که به من فرمود: مردم دربارة آیة ﴿یَوْمَنَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاًچه می‌‌گویند؟ گفتم: می‌‌گویند: این آیه دربارة قیامت است. فرمود: نه، این طور کهآنان می‌‌گویند، نیست، بلکه دربارة رجعت است. مگر خدای تعالی در قیامت از هر امّتیفوجی را محشور می‌‌کند و بقیّة آن امّت‌ها را رها می‌‌کند؟! با اینکه خودش فرمودهاست: ﴿وَحَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً:آنان را محشور کردیم و اَحَدی را از قلم نینداختیم» (قمی، 1367، ج 2: 30).

الف) زنده شدن اصحابکهف

یکی از دلایل صحّت وامکان رجعت، زنده شدن اصحاب کهف پس از 300 سال است که خداوند در سورة کهف به آنتصریح می‌‌کند:

ـ﴿وَتَحْسَبُهُمْأَیْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ. * وَکَذَلِکَبَعَثْنَاهُمْ لِیَتَسَاءَلُوا بَیْنَهُمْ. * این‏ گونه آنها را (از خواب)برانگیختیم تا از یکدیگر سؤال کنند.* اینچنین مردم را متوّجه حال آنها کردیم تابدانند که وعدة خداوند (در مورد رستاخیز) حقّ است و در پایان جهان و قیام قیامتشکّى نیست.(الکهف/ 19ـ).

ـ ﴿وَکَذَلِکَأَعْثَرْنَا عَلَیْهِمْ لِیَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَأَنَّالسَّاعَةَ لَا رَیْبَ فِیهَا.: و (اگر به آنها نگاهمى‏کردى،) مى‏پنداشتى بیدارند.(الکهف/21).

ـ ﴿وَلَبِثُوافِی کَهْفِهِمْ ثَلَاثَ مِائَةٍ سِنِینَ وَازْدَادُوا تِسْعًا:آنها در غارشان سیصد سال درنگ کردند، و نه سال (نیز) بر آن افزودند(الکهف/ 25).

ب) زنده شدن عُزَیرپس ار صد سال

ـ﴿أَوْکَالَّذِی مَرَّ عَلَى قَرْیَةٍ وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّىَیُحْیِی هََذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللّهُ مِئَةَ عَامٍ ثُمَّبَعَثَهُ قَالَ کَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قَالَبَل لَّبِثْتَ مِئَةَ عَامٍ فَانظُرْ إِلَى طَعَامِکَ وَشَرَابِکَ لَمْیَتَسَنَّهْ وَانظُرْ إِلَى حِمَارِکَ وَلِنَجْعَلَکَ آیَةً لِّلنَّاسِ وَانظُرْإِلَى العِظَامِ کَیْفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَکْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَیَّنَلَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ:یا همانند کسى که از کنار یک آبادى (ویران) عبور کرد، در حالى‌که دیوارهاى آن بهروى سقف‌ها فرو ریخته بود (و اجساد و استخوان‌هاى اهل آن در هر سو پراکنده بود. اوبا خود) گفت: چگونه خداوند اینها را پس از مرگ زنده مى‏کند؟! (در این هنگام،)خداوند او را یکصد سال میراند، سپس زنده کرد و به او فرمود: چقدر درنگ کردى؟ گفت:یک روز یا بخشى از یک روز. فرمود: نه، بلکه یکصد سال درنگ کردى! نگاه کن به غذا ونوشیدنى خود (که همراه داشتى که با گذشت سال‌ها) هیچ ‏گونه تغییر نیافته است!(خدایى که چنین مواد فاسدشدنى را در طول این مدّت حفظ کرده، بر همه چیز قادر است!)

ولى به الاغ خود نگاهکن (که چگونه از هم متلاشى شده! این زنده شدن تو پس از مرگ، هم براى اطمینان خاطرتوست و هم) براى اینکه تو را نشانه‏اى براى مردم (در مورد معاد) قرار دهیم.(اکنون) به استخوانها(ى مرکَبِ سوارى خود نگاه کن که چگونه آنها را برداشته، به همپیوند مى‏دهیم، و گوشت بر آن مى‏پوشانیم! هنگامى که (این حقایق) بر او آشکار شد،گفت: مى‏دانم خداوند بر هر کارى توانا است(البقره/ 259).

از نظر مشهورمفسّران، این آیه دربارة عُزَیر پیامبر است که در اثنای سفر خود، در حالی‌که برمرکَبی سوار بود و مقداری آشامیدنی و خوراکی همراه داشت، از کنار یک آبادی گذشت کهبه صورت وحشتناکی در هم ریخته و ویران شده بود و اجساد و استخوان‌های پوسیدةساکنان آن به چشم می‌‌خورد. هنگامی‌‌ که این منظرة وحشت‌زا را دید، از روی تعجّبگفت: چگونه خداوند این مردگان را زنده می‌‌کند؟ در این هنگام خداوند جان او راگرفت و یکصد سال بعد او را زنده کرد و از او سؤال فرمود: چقدر در این بیابان بوده‌ای؟او که خیال می‌‌کرد چندان‌ در آنجا درنگ نکرده، فوراً در جواب عرض کرد: یک روز یاکمتر! به او خطاب شد که یکصد سال در اینجا بوده‌ای! اکنون به غذا و آشامیدنی خودنظری بیفکن و ببین چگونه در طول این مدّت به فرمان خداوند هیچ گونه تغییری در آنپیدا نشده است، ولی برای اینکه بدانی یکصد سال از مرگ تو گذشته، نگاهی به مرکَبِسواری خود کن و ببین از هم متلاشی و پراکنده شده است و مشمول قوانین عادی طبیعتگشته است و مرگ آن را از هم متفرق ساخته است. سپس نگاه کن و ببین چگونه اجزایپراکندة آن را جمع‌آوری و زنده می‌‌کنیم. او هنگامی‌‌که این منظره را دید گفت: می‌‌دانمکه خداوند بر هر چیزی توانا است؛ یعنی هم‌اکنون آرامش خاطر یافتم و مسئلة رستاخیزمردگان در نظر من شکل حسّی به خود گرفت (ر.ک؛ مکارم شیرازی، 1374، ج2: 295).

ج) هفتاد هزار خانوارفراری از طاعون

یکی دیگر از دلایلصحّت و امکان رجعت در این امّت، داستان هفتاد هزار خانوار فراری از طاعون است کهدچار مرگ ناگهانی شدند و آنگاه با دعای حزقیل، سومین وصیّ حضرت موسی(ع)،زنده شدند. خداوند در قرآن کریم داستان را اینگونه نقل می‌‌فرماید: ﴿أَلَمْتَرَ إِلَى الَّذِینَ خَرَجُواْ مِن دِیَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِفَقَالَ لَهُمُ اللّهُ مُوتُواْ ثُمَّ أَحْیَاهُمْ إِنَّ اللّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَىالنَّاسِ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یَشْکُرُونَ:آیا ندیدى جمعیّتى را که از ترس مرگ، از خانه‏هاى خود فرار کردند؟ و آنان هزارهانفر بودند (که به بهانة بیمارى طاعون، از شرکت در میدان جهاد خوددارى نمودند).خداوند به آنها فرمود: بمیرید! (و به همان بیمارى، که آن را بهانه قرار دادهبودند، مردند). سپس خداوند آنها را زنده کرد (و ماجراى زندگى آنها را درس عبرتىبراى آیندگان قرار داد). خداوند نسبت به بندگان خود احسان مى‏کند، ولى بیشتر مردمشکر (او را) به‌جا نمى‏آورند(البقره/ 243).

در روایت آمده است:خدای تعالی قومی ‌را که از ترس طاعون از خانه‌های خود و از وطن مأنوس خود بیرونشدند و فرار کردند، لذا همة آنها را که عددی بی‌شمار داشتند، میراند. مدّتی طولانیاز این ماجرا گذشت، حتّی استخوانشان پوسید و بندبند استخوان‌ها از هم جدا شد و خاکشدند. آنگاه خدای تعالی‌ پیامبری را به نام حزقیل مبعوث کرد و آن جناب در وقتی کهخدا هم می‌‌خواست خَلق خویش را زنده ببیند، دعا کرد و بدن‌های متلاشی آنان جمعشده، جانها به بدن‌ها برگشت و برخاستند به همان حیاتی که مرده بودند؛ یعنی حتّی یکنفر از ایشان کم نشده بود و پس از آن مدّتی طولانی زندگی کردند» (کلینی، 1362، ج8: 237).

گوشه ای از زندگینامه حضرت رقیه سلام الله علیها

رجعت در مکتب شیعه

بعد از شهادت امام حسین علیه السلام-اسرای کربلا

رجعت , ,ک؛ ,ر ,ج ,زنده ,ر ک؛ ,است که ,است و ,شده است ,به رجعت ,مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ ,هزار خانوار فراری ,فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ ,حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مستر سئو ایران | Mr.SEO | مدرس ، مشاور و کارشناس سئو بهار و پاییز Steven's notes Marlena's blog پاشنه بلند filamezi تعمیر PLC Thelma's style اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها cuinamirest